رنگها قرنهاست که از اجزای مهم زیبایی شناسی محسوب میشوند و در هنرهای بسیاری از جمله معماری جز ارکان انکارناپذیر به حساب میآیند.
اثرات روانشناختی رنگ در زندگی واقعی وجود ندارد. این فقط اثر امواج الکترومغناطیسی ثبت شده توسط مغز و چشم ما است که آن را به عنوان رنگ میشناسیم. با این وجود رنگ نقش بسیار مهمی دارد و تصور زندگی بدون حضور آن تقریبا غیرممکن است.
با درک تئوری رنگ در طراحی داخلی و اثر آن در ایجاد احساسات متنوع، میتوان خلقوخوی مناسب برای هر فرد را در فضای اختصاصی او ایجاد کرد.
میتوان با استفاده از رنگ در خانه های مختلف، احساساتی مانند هیجان، شور، آرامش و یا رمز و راز را برقرار کرد.
شاید افراد به نظر در برابر رنگها بیتفاوت به نظر بیایند اما بایستی توجه داشته باشیم که اثر هر رنگ بر روی افراد مختلف، متفاوت است. عوامل متعددی از جمله سن، نژاد، فرهنگ و تجربیات زندگی میتوانند در ادراک افراد از رنگ
و سلیقه آنها درترکیب رنگها تاثیرگذار باشند.
وقتی ما درباره رنگها و تاثیرات آنها در طراحی داخلی صحبت میکنیم، باید بدانیم که انتخاب آنها در کنارهم به صورت تصادفی اتفاق نمیافتد.
در نگاه اول ممکن است فکر کنیم که انتخاب رنگ برای یک اتاقنشیمن یا کل خانه و فضای مورد نظر ما بسیار آسان است و کافی است که رنگی که دوست داریم را انتخاب کنیم و در مرحله اجرا از آن استفاده کنیم، ممکن است که در بسیاری از موارد نتایجی خوب به دست بیاید، اما در بیشتر موارد، اگر ما هیچ چیز در مورد رنگها را ندانیم و اطلاعات کافی درباره ترکیبهای حرفهای نداشته باشیم، احتمالا به نتیجه دلخواهمان در این زمینه نمیرسیم.
در بیشتر موارد، کسانی که دانش کاملی در مورد رنگ دارند، خیلی خوب میدانند که کدام رنگ به کدام دسته از خانواده رنگها تعلق دارد و برای چه ترکیبی مناسب است و چه اثر روانشناختی ایجاد میکند و برای هدف نهایی طرح اجرای آنها بهترین گزینه است.
دانش این افراد به آنها این امکان را میدهد که بدانند هر رنگی در طول ساعتهای مختلف روز یا در فصول مختلف سال چگونه به نظر میرسد و برای چه مکانی انتخاب هوشمندانهایی هست.
ما رنگها را به طور متفاوتی از یکدیگر درک میکنیم، در واقع شیوه پاسخدهی عواطف ما به اثرات رنگها با یکدیگر متفاوت است.
به عنوان مثال، یک رنگ مشخص میتواند ناخودآگاه، خاطرات یا احساسات ما را بیدار کند، اما چنین اثری برای همسر یا دوست ما نداشته باشد شاید بخشی از آن به این دلیل است که منبع ادراک و خاطرات ما از رنگها مشترک نیست.
درست است که ما قوانینی ثابت شده برای گرما یا سرمای رنگها داریم اما این هم میتواند با توجه به سلیقه افراد تا حدی منعطف باشد. شاید این افراد گرما و حرارت لازم را از فامهایی کاملا سرد بتوانند دریافت کنند که البته این جز استثنائات محسوب میشود.
یا مثالی دیگر اینکه معمولا رنگ سیاه برای عموم مردم یادآور عزا وغم است و به نوعی آنها را به حسهای ناراحت کنندهشان وصل میکند، اما همین رنگ میتواند حسی زیبا در شخصی دیگر ایجاد کند.
در پست بعدی بیشتر راجع به ذات و نوع اثرگذاری رنگهای پرطرفداری که بیشتر در دکوراسیون داخلی استفاده میشوند صحبت خواهم کرد.
درباره اینکه چطور رنگها را طبق اصول شناخته شده، درست در کنار هم قرار دهیم تا نتیجه نهایی رضایتبخش باشد.