توضیحات
در مقدمه مفصلی که ابتدای کتاب آمده، نویسنده به بررسی دورههای مختلف داستاننویسی و عقایدی که در دوران مختلف داشته پرداخته. دورهی اول، دورهی انجمن ادبی صائب دورهی دوم، اصحاب جُنگ دورهی سوم از سالهای ۵۳ تا ۵۶ دورهی کانون، از ۵۶ تا ۵۷ دورهي سوم جُنگ اصفهان، از ۵۷ تا ۵۸ دورهی کانون، از ۵۹ تا ۶۱ دورهي پنجشنبهها، از اواسط ۶۲ تا اواخر ۶۷ او در ادامه مینویسد که: «غرض از آنچه رفت نه بثالشکری که حسب حالی بود به خلاصهترین شکل تا ادای دینی کرده باشیم به عزیزانی که ما را تاب آوردند، از برادرم احمد تا حال که باز نقشی دیگر بخواهیم بزنیم. میماند که از ۵۸ تاکنون هیچ کار من بیصوابدید همسرم فرزانهٔ طاهری در نیامده است و این گفته را به معنای حقیقی باید گرفت و نه اینکه او مثلاً شربتی به دستمان داده باشد و بچهها را ساکت کرده باشد و یا ولگردیهامان را بخشیده باشد.»
هوشنگ گلشیری همواره به عنوان یکی از روشنفکران بزرگ معاصر بهشمار میآمده و در تمام دورههای مختلف زندگانیاش دست از تلاش در راه تحقق آزادی و انسانیت دست بر نداشته است. او مشغلههای داستاننویسی خود را در طول سالهای مختلف نویسندگیاش به شش دسته تقسیم میکند:
۱- مشغلهی واقعیت و خیال
۲- مشغلهی سیاست
۳- مشغلهی گذشته و گذشتگان
۴- مشغلهی ابزار شناخت بودن ادبیات
۵- مشغلهی زبان
۶- مشغلهی ساختار داستان
تکهای از داستان «چنار»:
نزدیکیهای غروب بود که مردی از یکی از چنارهای خیابان بالا میرفت. دو دستش را به آرامی به گرههای درخت بند میکرد و پاهایش را دور چنار چنبره میزد و از تنه خشک و پوسیده چنار بالا میخزید. پشت خشتک او دو وصله ناهمرنگ دهنکجی میکردند و ته یک لنگه کفشش هم پاره بود.
مردم که به مغازهها نگاه میکردند برگشتند و بالا رفتن مرد را تماشا کردند. زنِ جوانی که بازوهای بلوریش را بیرون انداخته بود دست پسر کوچک و تپلمپلش را گرفت و به تماشای مرد که داشت از چنار بالا و بالاتر میرفت پرداخت. جوان قدبلندی با دو انگشت دست راستش گره کراوتش را شل و سفت کرد و بعد به مرد خیره شد. آنگاه برگشت و نگاهش را روی بازو و سینه زن جوان لغزاند.
سوراخهای آسمان با چند تکه ابر سفید و چرک وصله پینه شده بود و نور زرد رنگِ خورشید نصفِ تنة چنار را روشن میکرد. مرد که کلاه شاپو بر سرش بود با تعجب پرسید: «برای چی بالا میره؟»
مرد خپله و شکم گندهای که پهلوی دستشایستاده بود زیرِ لب غر زد: «نمیدونم. شاید دیوونهس.»
جوانک گفت: «نه دیوونه نیس. شاید میخواد خودکشی بکنه.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.