یک رمانس دانشگاهی مرگبار

300,000 ریال

محمود سعیدنیا در سال ۱۳۵۴ در شهر بوشهر به دنیا آمد. او پیش از این، نگارش فیلمنامه‌ و نقد فیلم را تجربه کرده و «یک رمانس دانشگاهی مرگبار» نخستین اثر داستانی او به شمار می‌رود. این رمان جایزه ملی ادبی بوشهر را در بخش رمان‌های منتشر نشده به دست آورده است.

محمود سعیدنیا خود می‌گوید: ”این داستان درباره مرد خیلی پیری است که بنا به دلایلی احساس می‌کند زمان مرگش نزدیک شده و تصمیم می‌گیرد هر شب خودش را در اتاقی محبوس کند و بنویسد. این داستان در فضایی سوررئال یا فراواقعی اتفاق می‌افتد و راوی آن خاطرات گذشته خود را به ویژه در محیط دانشگاه و با شخصیت‌های آن محیط بازگو می‌کند. برای انتخاب نام کتاب خیلی مردد بودم. گزینه‌های زیادی داشتم اما به این نتیجه رسیدم که نام «یک رمانس دانشگاهی مرگبار» بهتر تم اصلی داستان را نشان می‌دهد. رمانتیک بودن داستان‌ها، بیان خاطرات دوران دانشگاه در این نام مشخص شده است و علاوه بر آن مرگ که یکی از تم‌های بنیادی اثر است به خوبی در نام بیان شده.”

نویسنده

چاپ

قطع

رقعی

صفحات

160

ناشر

شابک

زبان

فارسی

موجود در انبار


توضیحات

محمود سعیدنیا در سال ۱۳۵۴ در شهر بوشهر به دنیا آمد. او پیش از این، نگارش فیلمنامه‌ و نقد فیلم را تجربه کرده و «یک رمانس دانشگاهی مرگبار» نخستین اثر داستانی او به شمار می‌رود. این رمان جایزه ملی ادبی بوشهر را در بخش رمان‌های منتشر نشده به دست آورده است.

محمود سعیدنیا خود می‌گوید: ”این داستان درباره مرد خیلی پیری است که بنا به دلایلی احساس می‌کند زمان مرگش نزدیک شده و تصمیم می‌گیرد هر شب خودش را در اتاقی محبوس کند و بنویسد. این داستان در فضایی سوررئال یا فراواقعی اتفاق می‌افتد و راوی آن خاطرات گذشته خود را به ویژه در محیط دانشگاه و با شخصیت‌های آن محیط بازگو می‌کند. برای انتخاب نام کتاب خیلی مردد بودم. گزینه‌های زیادی داشتم اما به این نتیجه رسیدم که نام «یک رمانس دانشگاهی مرگبار» بهتر تم اصلی داستان را نشان می‌دهد. رمانتیک بودن داستان‌ها، بیان خاطرات دوران دانشگاه در این نام مشخص شده است و علاوه بر آن مرگ که یکی از تم‌های بنیادی اثر است به خوبی در نام بیان شده.”

نظریه‌‌ی وجود دارد كه طرح فوگ را فاقد فرم خاص معرفی كرده و آن را نوعی ژانر موسیقایی نمی‌داند اما آنچه قطعا می‌دانیم این است كه امکانات طرح ساختمانی فوگ گوناگون است و نمی‌توان یک طرح را مدل قرار داد و گفت كه آن فرم فوگ است در «یک رمانس دانشگاهی مرگبار» نیز با چنین رویكردی مواجهیم. نویسنده اعتراف می‌كند كه داستان خود را در ژانری من درآوردی خواهد نگاشت. نتیجه این اعتراف، خلق اثری است كه به وی امكان گذار از انواع ادبی و پرداخت داستانی با بی‌شمار احتمال شکست یا امکان توفیق در پرداخت طرح ساختمان اثر می‌دهد.

قبل از پرداختن به داستان کمی از فوگ صحبت می‌کنیم:

عده‌‌ای برای فوگ ساختمانی سه بخشی قائل می‌شوند كه از این قرار است:

۱- قسمتی كه در آن سوژه یا تم اصلی فوگ به‌طور تقلیدی با یك روش تقریبا مشخص ارائه می‌شود.

۲- قسمت آزاد‌تری كه در آن عموما از بازگشت به تنالیته اصلی احتراز می‌شود.

۳- بازگشتی به تنالیته اصلی از طریق ارائه سوژه. این بخش می‌تواند حاوی قسمتی از سوژه یا چندین تكرار كامل سوژه باشد.

رمان نمایش بدبینی، بی‌انگیزه بودن و خمودگی روحی و جسمی انسان است. انسانی به تصویر کشیده می‌شود با عمری طولانی و شکست‌هایی دردناک. داستان در بی‌زمانی و بی‌مکانی به سر می‌برد. خواننده مدام دنبال قصه می‌گردد. و در نهایت می‌بیند که نویسنده توانسته با مرور کردن شبانه خاطراتی محو، ذهن او را درگیر کند. رمان مایه‌هایی از طنز را در خود جای دارد. طنز ظریف در زبان. شخصیت اصلی خود را دچار مرض سندرم روایتگری ناشی از شمارش معکوس می‌داند. او با عمر طولانی و بی‌دلیل خود درگیر. مهم نیست شخصیت در چه سنی به سر می‌برد فقط ما اینجا با کسی روبه‌رو هستیم که از عمر خود خسته شده و همین خستگی باعث می‌شود همه ‌چیز طولانی به‌ نظر برسد. شخصیت هیچ‌نشانی از سایکوتیک ندارد. یک فردی است که سرشکستگی‌هایش را بدون هیچ بحرانی مرور می‌کند و در انتظار مرگ به‌سر می‌برد و در نهایت نویسنده او را در ناتمامی محض باقی می‌گذارد. تنها چیزی که وجود دارد این است که نویسنده می‌خواهد جدیت زندگی و اخلاقیات را زیر سوال ببرد. صفات ظاهری آدم‌ها برای نویسنده مهم نیست بلکه با تعاریف دیگری خواننده را با روحیات راوی آشنا می‌کند. مثلا مدام با نقل گزینه‌هایی از دیگران در داستان مواجه هستیم که راوی به شدت آنها را تحسین می‌کند. نویسنده در پرداخت شخصیت زن داستان موفق نبوده است. انگار که دچار نوعی افراط شده است. لحن یکدست و کمی شعرگونه است. کاملا از تسلط نویسنده بر دایره واژگان زیادی حکایت می‌کند.

تکه‌ای از کتاب یک رمانس دانشگاهی مرگبار

زن مرحومه‌ام زیبا و باهوش نبود اما بسیار ثروتمند بود. بدون تردید، عاقلانه‌ترین تصمیم زندگی‌ام، ازدواج با او بوده است. اگر به تنبلی و بیکارگی دار و دسته مذکری شامل من، تامس رجینالد مکداک ایرلندی، کوالای استرالیایی، تنبل آفریقایی و ابلوموف روسی باشید، و فاقد حتی ذره‌ای میل و مهارت برای کسب درآمد، و در عین حال برنامه‌ای هم برای مرگ بر اثر گرسنگی نداشته باشید، آنگاه عاقلانه‌ترین تصمیم زندگی‌تان، با عاقلانه‌ترین تصمیم زندگی من، حکم دو نیم یک سیب خواهد داشت.”

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “یک رمانس دانشگاهی مرگبار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.