توضیحات
آنری لوفور فلسفه، سیاست، شهر 1
رشتهی شهرسازی در ایران را میتوان معادل برنامهریزی شهری یا کلیتر، مطالعات شهری، در دانشگاههای غربی دانست. پرسشی که باید در موردش قدری درنگ کرد این است که رسالت و هدف این رشته چیست و قرار است به کدام نیازهای عصر پاسخ دهد؟
برای پاسخ به این پرسش باید به شرایط تاریخی و فرهنگیِ پدید آمدن برنامهریزی شهری در غرب توجه کرد و نسبت آن
را با ایران سنجید.
از دو سرچشمه تغذیه میشود:
برنامهریزی شهری مولودِ تمدنِ مدرنِ غرب است که مستقیما نخست سنت روشنگری، دوم انقالب صنعتی و سرمایهداری متقدمِ اروپایی. پیوند میان روشنگری و اقتضائاتِ نظام ســرمایهداری و تولدِ شــهرِ صنعتی، نهاد برنامهریزی را ایجاب کرد.
بنابراین نخستین گام برای فهمِ برنامهریزی شهری باید متکی بر شناختِ تکوین سرمایهداری و منطقِ سرمایه باشد.
در کنار منطق سرمایه، دولت به عنوان تسهیلگرِ فرایند انباشت و چرخش سرمایه، برای جلوگیری از زوال نیروی کار، در حوزههایی نظیر بهداشت محیط، درمان، و برخی خدمات رفاهی، اقدام به برنامهریزی بطور اعم و برنامهریزی شهری بطور اخص کرد.
بنابراین برنامهریزی شهری به عنوانِ نهادی مدرن، کارویژه، هدف و رسالتش تأمین حداقلیِ نیازهای ضروریِ حیات
روزمرهی نیروی کار بود.
با پیچیدهتر شدن جوامع در نیمهی دوم سدهی بیستم، و در پی جنگهای اول و دوم جهانی و همچنین در پی فشار جامعهی مدنی و ظهور دولت رفاه، نهاد برنامهریزی تلاشهای گستردهتری برای تحقق منافع عمومی کرد و هر چه بیشتر نقش یک میانجیگر را در کشورهای اروپای غربی ایفا نمود.
نهادی که اینک میکوشید شکستهای بازار و آثار خارجیِ ناشی از فعالیتهای توسعهایِ بخش خصوصی را جبران کند تا در فرایندِ انباشت و چرخش سرمایه خللی ایجاد نشود و وضع موجود تداوم یابد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.