آنچنان که بودیم

280,000 ریال

نویسنده

چاپ

صفحات

333

ناشر

شابک

در انبار موجود نمی باشد



توضیحات

آنچنان که بودیم، مجموعه یادداشت‌های لیلی گلستان

تا آنجا که حافظه‌ام یاری می‌کند اولین نوشته‌ام در مطبوعات، جوابیه‌ای بود به اوریانا فالانچی که برای مصاحبه با شاه به ایران آمده بود و در میزگرد مطبوعاتی‌اش کفشش را در آورده بود و کوبیده بود روی میز و گفته بود این حواله‌ی سر مترجم و ناشری که بدون قرارداد با من کتابم را ترجمه و چاپ کرده‌اند.

من هم در یادداشت کوتاهی که در کیهان نوشتم شما برای روشن کردن اذهان مردم جهان در مورد خشونت‌ها و بی عدالتی‌های جنگ به ویتنام رفته بودید یا برای پول در آوردن؟ این یادداشت را نگه داشته بودم اما متاسفانه پیدایش نکردم، پس در این کتاب نیامد.

از همان وقت یک کیسه‌ی نایلونی داشتم که هر آنچه در مورد کتاب‌هایم و بعد گالری ام و یا نوشته‌ای از خودم در مطبوعات آمده بود، می‌بریدم و در کیسه می‌انداختم. یک کیسه شد دو کیسه و بعد سه کیسه و در نهایت پنج کیسه پر از بریده‌های جراید.

گاهی کنار بریده‌ها تاریخ و نام روزنامه را می‌نوشتم و چندتایی را هم از سر اهمال ننوشته بودم.

بعد از سال‌ها نشر «حرفه:هنرمند» به صرافت چاپ گزیده‌ای از این نوشته‌ها افتاد. و رفتم سراغ کیسه‌ها، یک به یک را گشودم و از میان نوشته‌ها، انتخاب کردم. بعد ناشر از میان انتخاب‌های من گزینش خودش را کرد که همین کتاب شد: آنچنان که بودیم!

در میان گزیده‌هایی که در کتاب آنچنان که بودیم چاپ شده، چندتایش برایم عزیزتراند.

مثل نوشته‌ی «چهار اپیزود از صدها اپیزود یک زندگی» که خاطراتی است از زندگی با نعمت حقیقی، نوشته که در مجله «فیلم» چاپ شد باران تلفن‌ها و ایمیل‌ها، هم برای من و هم برای مجله فیلم سرریز شد. بدجوری به قول جوانان امروزی ترکوند! همان وقت هم گفتم اگه خودش بود کلی می‌خندید و در میان خنده‌اش می‌گفت ای بی شرف …

یا نوشته‌ی «شروع دوستی‌مان یادت هست؟» که برای مرگ بهمن جلالی نوشتم. هنوز هم از خواندنش گریه‌ام می‌گیرد، از بس که از تهِ ته دلم آمده بود.

نوشته «مرگ در سه اپیزود» را خیلی دوست دارم، یا «آخر بهار» را.

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “آنچنان که بودیم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.